سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شـــــد از جام وجودم

شــــدم آن عـــــاشق دیـــــــوانه که بودم

این شعر رو یکی از دوستان دوران راهنمایی تو دفتر خاطرات من نوشته بود ....

نمی دونم چرا یاد اون روزها افتادم ؛

یاد روزهای آخر سال که دفتر های خاطراتمو ن رویواشکی به معلما میدادیم تا یادگاری بنویسن ،

یاد تقلب هایی که با هزارزحمت به هم می رسوندیم و معلمها می دیدن ولی به روی خودشون نمیا وردن ؛

یاد دعوا کردنهای سر کلاس موقعی که من مبصر کلاس می شدم و اسم همه رو می نوشتم ؛

یاداون روزی که من درس نخونده بودم و رفتم تو حیاط بازی کردم و سر کلاس نرفتم ؛ ( رفتم و یه دل سیر وسطی بازی کردم)

یاد روزهای امتحان که اکثراً مریض می شدیم و به مدرسه نمی رفتیم ؛............یادشون بخیر

ولی بین اون روزها یه روز از همه برام مهم تره ؛ الان آرزو میکنم بر گردم و دوباره اون روز رو تجربه کنم ؛

روزهای اول مهر بود و قرار بود یه جشنی به مناسبت نیمه شعبان تو مدرسه برگزار بشه؛

متاسفانه من روز جشن مریض شدم ، از مدرسه خسته و کوفته که رسیدم رفتم خوابیدم ،

روز بعدهم همه رفته بودن بیرون و من ومامانم خونه بودیم ،

ما مانم منو صدا کرد گفت : پاشو بریم یه مراسمی هست که به مناسبته امروز؛ تو سالن .....

من گفتم : حوصله ندار م

مامانم گفت: آخه روز عیدی میخوای چیکار کنی ؟

بالاخره پاشدیم و به اتفاق چند نفر دیگه رفتیم اونجا ....

آه ........ ای کاش اون روزها یه بار دیگه برمیگشتن تا من به زیبایی هر چه تمام از اونها لذت می بردم .

مراسم شروع شده بود ولی من حال خوشی نداشتم و اصلا به اون فکر نمی کردم ،

که یه دفعه یه نفر اومد وبا تشویق حضار و بعد تبریک عید و.... شروع به خوندن کرد .

یادم نیست چه آهنگی بود چون اون لحظه حواسم زیاد به اونجا نبود ...

وسطهای مراسم دوباره اومد و یه آهنگ دیگه خوند ؛

من با شنیدن این آهنگ سرم رو بالا کردم یه نگاهی انداختم

دیدم یه آقایی با کت وشلوار سفید رنگ و تقریبا جوان دارن به زیبایی این آهنگ رو اجرا میکنن

و این آهنگ سریال گمگشته بود ؛

بعد یه خنده ای کردم ؛ مامانم گفت: این همون آقای اخشابیه که پارسال تو سریال خونده بود

و بعد گفت :من فکر می کردم مسن تر از اینها باشه ؛ صداش اصلاً به قیافه اش نمی خوره ؛ منم تائید کردم....

سمیرا هم گفت این قیافه و این صدا؟

خلاصه انقدر گرم صحبت شدیم که من نفهمیدم آقای اخشابی کی رفت و من انقدر حالم خوب شده بود که نگو..........

ـ

یه لیوان آب بخورین و به ادامه داستان توجه کنین : حدود دو هفته بعد ماه رمضون بود

و اخشابی همراز رو خونده بود من به بابام گفتم که آقای اخشابی رو تو جشن دیدم و شروع کردم به تعریف از ایشون.......

چند روز بعد من که به قول مامانم بیست وچهار ساعته جلوی تلویزیو ن بودم

دیدم تو یه برنامه ای آقای مجیـــــــد اخشـــــابی تشریف آوردن ....

خوشبختانه اون روز کسی خونه نبود که شبکه دیگه ای ببینه و من قشنگ اون برنامه رو تما شا کردم ....

یادمه که در شروع صحبتش که گفت: (( مجید اخشابی هستم ,آهنگساز و این اواخر هم کار خوانندگی میکنم و از اینکه در خدمت شما هستم خوشحالم))

متوجه لهجه ی شمالی اش شدم . اولش فکر کردم کتابی حرف میزنه ولی وقتی دقت کردم دیدم لهجه داره .......

خلاصه شروع کرد به تعریف از زندگیش و این که چطور وارد عالم موسیقی شد و........

و بدین طریق من افتخار آشنایی با ایشون رو پیدا کردم و ...........

قابل توجه مریم که این همه اصرار داشت بدونه من با اخشابی نسبتی دارم یانه ؟

من نه با اخشابی نسبتی دارم ونه اصلا آشنا یا همسایه اش هستم .ولی اخشابی برای من فقط یه خواننده نیست بلکه یه شخصیت نمونه هست که کمتر تو این دنیا پیدا میشه ...

اخشابی در زندگی خود من خیلی تاثیر گذاشت ؛

دنیای کودکی من تو اون دوران بازیگوشی و بچگی به یه دنیای زیبا و بزرگ تبدیل شد ....

من فهمیدم که باید تلاش کرد ؛

داداشم همیشه میگه تو عاشق و شیفته اخشابی هستی ؛و این کارت هم به نتیجه ای نمیرسه ؛

ولی من فکر می کنم اینطور نیست چون من فقط به خا طر شخصیت اخشابی ازش خوشم میاد نه به خاطر صدا و نه به خاطر چهره اش و به جرۀت میتونم بگم که من ازش چیزایی یاد گرفتم که هیچ کس به من یاد نداده بود ویاد نخواهد داد .....

این همه مقدمه واسه این بود که من شنیدم اخشابی ازدواج کرده ؛ البته به صحت این خبر اصلاً اطمینان ندارم ؛بعدشم یه عده دارن گیر میدن به من که....

ولی باید بگم اگه مجید اخشابی ازدواج بکنه یا نکنه اصلاًً برام فرقی نمی کنه چون برای من همون اخشابی باقی خواهد ماند........

به قول دوستم اون موقع که من داشتم قصه خانوم موشه رو می خوندم اخشابی واسه خودش اخشابی بود ومنم میگم اون موقع که من داشتم درس کوکب خانوم رو به زور می خوندم اخشابی از تحصیلات عالیه اش هم فارغ شده بود ...(بپرین تو پاورقی ؛please)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- اگه کسی در مورد ازدواج اخشابی چیزی می دونه سریعا ًً اطلاع بده؟

 

 

 

 

 

 

 

 


نظر()

 1   


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ